رنگین کمان از همه جا از همه رنگ آخرین مطالب
نويسندگان یک شنبه 29 / 6 / 1398برچسب:, :: 17:18 :: نويسنده : محمدحسین
سلام دوستای گلم از امروز میخام روز شمار عید عزیز و بزرگ غدیر رو شروع کنم شنبه 17 / 3 / 1398برچسب:, :: 18:30 :: نويسنده : محمدحسین
از تمام کسانیکه مایل به همکاری با من به عنوان نویسنده هستند درخواست همکاری میکنم . لطفا اگه کارم مشکلی داره بگید؟ اگه نظری دارید بدید؟ اگه پیشنهاد دارید بگید؟ خلاصه هرچه میخواهد دل تنگت بگو.......................... 10 / 3 / 1398برچسب:, :: 1:0 :: نويسنده : محمدحسین
امیدوارم بتوانم به کمک دوستان عزیزم قدمی به سوی تعالی بردارم لطفا هر نظر ، انتقاد یا پیشنهادی دارید بگید ، البته پیامهای غیر اخلاقی حذف میشه یک سوال نظر سنجی گذاشتم لطفا نظر بدید..........حتما.........یادتون نره.........متشکرم پنج شنبه 4 / 7 / 1392برچسب:, :: 2:4 :: نويسنده : محمدحسین
آیه اکمال دین و اتمام نعمت که شیعه با آن به ولایت و امامت امیرالمومنین علیه السلام استدلال می کند در میان آیات حلال و حرام آمده است،با این وجود ممکن است شخصی بگوید که اصلا این آیه در مورد کامل شدن بحث احکام است و اینکه شما آیه ای که در میان بیان حلال و حرام آمده و اصلا ربطی به مسئله جانشینی ندارد را چرا بدین عنوان مطرح و تفسیر می نمایید؟ علمای بزرگ شیعه از دیر باز بر این مطلب واقف بوده و بوسیله دلایل قطعی و روایات وارد شده از طریق خود اهل سنت و نیز شیعیان بدین شبهه پاسخ گفته اند و اینکه آنچه مانند شعاع نور خورشید روشن است آن است که نه فقط این آیه، آیات بسیار و احادیث فراوانی در اثبات خلافت و ولایت مولای متقیان وارد شده که مضمون آن مورد قبول فریقین می باشد.
آيه 3سوره مائده: حُرِّمَت عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَ الدَّمُ وَ لحَْمُ الخِْنزِيرِ وَ مَا أُهِلَّ لِغَيرِ اللَّهِ بِهِ وَ الْمُنْخَنِقَةُ وَ الْمَوْقُوذَةُ وَ الْمُترَدِّيَةُ وَ النَّطِيحَةُ وَ مَا أَكلَ السبُعُ إِلا مَا ذَكَّيْتُمْ وَ مَا ذُبِحَ عَلى النُّصبِ وَ أَن تَستَقْسِمُوا بِالأَزْلَمِذَلِكُمْ فِسقٌ الْيَوْمَ يَئس الَّذِينَ كَفَرُوا مِن دِينِكُمْ فَلا تخْشوْهُمْ وَ اخْشوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْت لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتمَمْت عَلَيْكُمْ نِعْمَتى وَ رَضِيت لَكُمُ الاسلَمَ دِيناًفَمَنِ اضطرَّ فى مخْمَصةٍ غَيرَ مُتَجَانِفٍ لاثْمٍفَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ
گوشت مردار و خون و گوشت خوك و حيواناتى كه به غير نام خدا ذبح شوند و حيوانات خفه شده ، و به زجر كشته شده ، و آنها كه بر اثر پرت شدن از بلندى بميرند ، و آنها كه به ضرب شاخ حيوان ديگرى مرده باشند ، و باقيمانده صيد حيوان درنده ، مگر آنكه ( به موقع بر آن حيوان برسيد و ) آنرا سر ببريد و حيواناتى كه روى بتها ( يا در برابر آنها ) ذبح شوند ( همگى ) بر شما حرام است و ( همچنين ) قسمت كردن گوشت حيوان بوسيله چوبههاى تير مخصوص بختآزمائى ، تمام اين اعمال فسق و گناه است - امروز كافران از ( زوال ) آئين شما مايوس شدند ، بنابراين از آنها نترسيد و از ( مخالفت ) من بترسيد ، امروز دين شما را كامل كردم و نعمت خود را بر شما تكميل نمودم و اسلام را به عنوان آئين ( جاودان ) شما پذيرفتم-اما آنها كه در حال گرسنگى دستشان بغذاى ديگرى نرسد و متمايل به گناه نباشند ( مانعى ندارد كه از گوشتهاى ممنوع بخورند ) خداوند آمرزنده و مهربان است .
پاسخ اجمالی
دو مطلب جداى از هم در اين آيه بيان شده است، يك مطلب مربوط به تحريم گوشتهاى حرام، مگر در موارد اضطرارى و مطلب ديگر مربوط به كامل شدن دين و يأس كفّار كه اين قسمت كاملاً مستقلّ است، به چند دليل: الف: يأس كفّار از دين، به خوردن گوشت مردار يا نخوردن آن ارتباطى ندارد. ب: رواياتى كه از طريق شيعه و سنى در شأن نزول آيه آمده، در مقام بيان جملهى «اليوم يئس الّذين كفروا» و «أليوم اكملت لكم دينكم» است، نه مربوط به جملات قبل و بعد آن، كه درباره احكام مردار است. ج: طبق روايات شيعه وسنّى، اين قسمت از آيه: «اليوم اكملت...» پس از نصب علىّبن ابى طالبعليهما السلام به امامت در غديرخم نازل شده است. د: غير از دلائل نقلى، تحليل عقلى نيز همين را مىرساند، چون چهار ويژگى مهم براى آن روز بيان شدهاست: 1- روز يأس كافران، 2- روز كمالدين، 3- روز اتمامنعمت االهى بر مردم، 4- روزى كه اسلام به عنوان «دين» و يك مذهب كامل، مورد پسند خدا قرار گرفته است که بر همین موضوع دلالت دارد.(تفسیرنور)
پاسخ تفصیلی
اليوم يئس الذين كفروا من دينكم و ارتباطش با قسمت اول آیه:
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان در این رابطه می نویسند: امر اين آيه شريفه در قرار گرفتنش در اين جاي خاص و سپس دلالتش بر معنا ، عجيب است ، براي اينكه اگر در صدر آيه يعني جمله : حرمت عليكم الميتة والدم ... ذلكم فسق دقت كني ، و آنگاه ذيل آن را بر آن اضافه نمائي كه ميفرمايد : فمن اضطر في مخمصة غير متجانف لاثم فان الله غفور رحيم خواهي ديد كه آن صدر براي خود كلامي است تام ، و اصلا در افاده معنا هيچ حاجتي و توقفي بر آيه : اليوم يئس الذين كفروا من دينكم ... ندارد ، و جان كلام اينكه از اين راهي كه گفتيم به خوبي متوجه ميشوي كه آيه شريفه آيهاي است كامل ، (همانطور كه آيات سورههاي انعام و نحل و بقره كه بيانگر محرمات از خوردنيها قبلا نازل شده بودند ، در إفاده معنايش مستقل و كامل بودند) از اين تماميت آيه نتيجه ميگيريم كه پس آيه : اليوم يئس الذين كفروا ... كلامي است معترضه ، كه در وسط اين آيه قرار گرفته ، و لفظ آيه در فهماندن معنايش هيچ حاجتي به اين جمله نداشت ، حال چه اينكه بگوئيم آيه معترضه از همان اول نزول در وسط دو آيه جاي گرفته ، و يا بگوئيم : رسول خدا (صلي الله عليه و آله وسلّم) به نويسندگان وحي دستور فرموده كه در آنجا جايش دهند ، با اينكه نزول هر سه پشت سر هم نبوده و يا بگوئيم هنگام نزول با آن دو آيه نازل نشده ، و رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلّم) هم دستور نداده كه در آنجا قرارش دهند ، ولي نويسندگان وحي در آنجا قرارش دادهاند ، چون هيچ يك از اين چند احتمال اثري در آنچه ما گفتيم ندارد ، هر چه باشد بالاخره اين جمله ، جملهاي است معترضه كه نه با صدر آيه ارتباطي دارد ، و نه با ذيلش . مؤيد گفتار ما بيشتر - اگر نگوئيم همه - رواياتي است كه در شان نزول وارد شده ، و اتفاقا روايات زيادي هم هست ، كه متعرض شان نزول جمله مورد بحث شده ، و نامي از اصل آيه نبرده ، واضحتر بگويم ، شان نزول جمله : اليوم يئس الذين كفروا ... را متعرض شده ، و نامي از آيه : حرمت عليكم الميتة ... ، به ميان نياورده ، و اين خود مؤيد آن است كه جمله : اليوم يئس الذين كفروا ... مستقل و جداي از صدر و ذيل آيه نازل شده ، و قرار گرفتن اين جمله در وسط آيه مذكور يا مستند به تاليف رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلّم) است ، و يا به تاليف مؤلفين بعد از رحلت آن جناب است .
منظور از کلمه" الیوم" چه روزی است
اقوالی در مورد منظور "الیوم" مطرح است : الف.روز بعثت بعضى گفته اند كه مقصود از «اليوم» بايد همان روز بعثت پيغمبر باشد به این سخن جواب دادهاند كه شما اين سخن را به قرينه رضيت لكم الاسلام دينامىگوييد،اين درست است در صورتى كه جملات قبلش نبود زيرا صحبت اين است كه من امروز دين را به پايان رساندم و نعمت را به حد اتمام رساندم، [و حال آنكه]روز بعثت روز شروع اين نعمت بوده است. رضيت لكم الاسلام دينا نيز به اين عنوان است كه حالا كه اسلام كامل شد و نعمت اسلام تمام شد من اين[دين]را به عنوان آن اسلامى كه مىخواهم، براى شما پسنديدم.پس «اليوم» نمىتواند روز بعثت باشد.
ب. روز فتح مكه آنكه مراد از كلمه يوم روز بعد از فتح است ، كه خداي تعالي كيد مشركين قريش را باطل و شوكتشان را شكست ، و بنيان دين بت پرستيشان را منهدم و بتهايشان را خرد نمود ، و اميدشان را از اينكه يك روز ديگر روي پاي خود بايستند و در مقابل اسلام صف آرائي نموده از نفوذ اسلام و انتشار آن جلوگيري كنند قطع فرمود . اين احتمال نيز درست نيست زيرا آيه شريفه دلالت به اكمال دين دارد ، و ما ميدانيم كه بعد از فتح مكه دين خدا كامل و نعمتش تمام نشده بود ، چون فتح مكه در سال هشتم هجرت اتفاق افتاد و بسياري از واجبات ديني اسلام بعد از اين سال نازل شد و بسياري از حلالها و حرامها بين فتح مكه و بين درگذشت رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلّم) تشريع گرديد .
ج. روز قرائت سوره برائت به وسيله امير المؤمنين در منى يا مراد از كلمه يوم بعد از آيات سوره برائت است ، و آن زماني است كه اسلام تقريبا بر شبه جزيره عرب گسترش يافته ، آثار شرك از بين رفته ، سنن جاهليت بمرد ، زماني كه ديگر مسلمانان در معابد و معاهد دين و از آن جمله در مناسك حج احدي از مشركين را نميديدند ، كه مراسم شرك را انجام دهد ، روزگاري كه دنيا به كام مسلمين شد ، و خدا آن خوف و دلواپسي كه مسلمين داشتند را مبدل به امنيت كرد ، و ديگر هيچ چيزي را شرك خدا ندانستند . اين احتمال هم به هيچ وجه قابل قبول نيست زيرا مشركين عرب هر چند كه بعد از نزول سوره برائت و بر چيده شدن بساط شرك از دين مسلمانان مايوس شدند ، و رسوم جاهليت محو شد ، الا اينكه دين اسلام هنوز كامل نشده بود ، چون فرائض و احكامي بعد از سوره برائت نازل شد ، از آن جمله فرائض و احكامي است كه در سوره مائده آمد ، و مفسرين اتفاق دارند بر اينكه سوره مائده در اواخر عمر رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلّم) نازل شده ،و همه ميدانيم كه بسياري از احكام حلال و حرام و حدود و قصاص در اين سوره است.
پس با نادرست بودن اين سه احتمال لا جرم و به ناچار بايد بگوئيم مراد از اين كلمه يك روز معيني است ، روزي است كه خود اين آيه در آن روز نازل شده ، و قهرا روز نزول اين سوره است.
روز نزول آیه اکمال
شيعه در اينجا يك بيانى دارد كه مدعى است هم مضمون آيات، آن را تاييد میكند و هم تاريخ.پس مطلب در دو قسمت بايد بحث شود، يكى اينكه مضمون آيات تاييد میكند و ديگر اينكه تاريخ تاييد میكند.
اگر بخواهیم قسمت دوم را بحث كنیم يك مساله تاريخى خيلى مفصلى است.
اغلب كتابهايى كه در اين مورد نوشته اند بيشتر روى اين جهت تكيه كردهاند كه از جنبه تاريخى و از جنبه حديثى ثابت كنند كه آيه اليوم يئس الذين كفروا من دينكم فلا تخشوهم و اخشون اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتى و رضيت لكم الاسلام دينا در غدير خم نازل شده است.كتاب الغدير همين مطلب را ثابت میكند.گذشته از كتب حديث، در مورد مورخين هم همين طور است.قديمی ترين كتاب تاريخى اسلام از كتابهاى تاريخ عمومى اسلامى و از معتبرترين كتابهاى تاريخ اسلامى كه شيعه و سنى آن را معتبر میشمارند كتاب تاريخ يعقوبى است.مرحوم دكتر آيتى هر دو جلد اين كتاب را ترجمه كردهاند.كتاب بسيار متقنى است و در اوايل قرن سوم هجرى نوشته شده است.ظاهرا بعد از زمان مامون و حدود زمان متوكل نوشته شده.اين كتاب كه فقط كتاب تاريخى است و حديثى نيست، از آن كتابهايى است كه داستان غدير خم را نوشته است.كتابهاى ديگرى - كه آنها را هم اهل تسنن نوشته اند - نيز حادثه غدير خم را ذكر كرده اند.
پیامبرصلی الله علیه وآله هنگامى كه به غدير خم كه نزديك جحفه (از جنبه قرائن موجود در آيه) است رسيدند، قافله را متوقف و اعلام كردند كه میخواهم درباره موضوعى با مردم صحبت كنم.(اين آيه ها نيز در آنجا نازل شد.)بعد دستور دادند كه منبرى برايش درست كنند.از جهاز شتر و چيزهاى ديگر مركز مرتفعى ساختند.
حضرت رفت بالاى آن و مفصل صحبت كرد: «الست اولى بكم من انفسكم؟قالوا: بلى» .
آنگاه فرمود: «من كنت مولاه فهذا على مولاه» .بعد از اين بود كه اين آيه نازل شد: اليوم يئس الذين كفروا من دينكم فلا تخشوهم و اخشون اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتى.
برخی از احادیث اهل سنت در شان نزول آیه اکمال:
ابوجعفر محمد پسر جریر طبری (م 310 هـ) در کتاب الولایة، به سندش از زید پسر ارقم که گفت: «آیهی اکمال دین در روز غدیرخم دربارهی امیرمؤمنان(ع) نازل شد».
ابوالقاسم حاکم حسکانی به سندش از ابوسعید خدری که گفت: «چون آیه اکمال نازل شد، فرستاده خدا صلیالله علیه وآله وسلم فرمود: «الله اکبر... و ولایت علی بنابیطالب پس از من» و فرمود: «هر که را من مولای اویم علی مولای اوست، خدایا! دوست بدار هر که را دوست داردش و دشمن باش هر که را دشمنی ورزدش و یاری کن هر که را یاری کندش و خوار ساز هر که را رها سازدش».
سوال شیعه سوره مائده به اتفاق شیعه و سنى، آخرین سورهاى است كه بر پیغمبراکرم نازل شده و این آیات، جزء آخرین آیاتى است كه بر پیامبر نازل شده یعنى در وقتى نازل شده كه پیغمبر(ص) تمام دستورات دیگر را در مدت سیزده سال مكه و ده سال مدینه گفته بوده و این، جزء آخرین دستورات بوده است. شیعه سؤال میكند: این دستورى كه جزء آخرین دستورهاست و آنقدر مهم است كه اگر پیغمبر آن را ابلاغ نكند، همه گذشته ها كان لم یكن [هیچ و پوچ] است چیست؟ یعنى شما نمیتوانید موضوعى نشان بدهید كه مربوط باشد به سال هاى آخر عمر پیغمبر و اهمیتش در آن درجه باشد كه اگر ابلاغ نشود هیچ چیز ابلاغ نشده است. ولى ما میگوییم آن موضوع، مساله امامت است كه اگر نباشد، همه چیز كان لم یكن است، یعنى شیرازه اسلام از هم میپاشد. (امامت و رهبرى- شهید مرتضی مطهری ره) پنج شنبه 4 / 7 / 1392برچسب:, :: 1:43 :: نويسنده : محمدحسین
پنج شنبه 4 / 7 / 1392برچسب:, :: 1:41 :: نويسنده : محمدحسین
تفسیر آیه ی 67 سوره مائده ( آیه ی ابلاغ )آیه ی 67 سوره مائده ( آیه ی ابلاغ )
« یا ایها الرسول بلّغ ما انزل الیک من ربّک و ان لم تفعل فما بلغت الرسالته وَاللّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللّهَ لاَ یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ»
.می گویند طبق این آیه خداوند به پیامبر امر کرده است که ولایت و امامت علی بن ابیطالب را به مردم ابلاغ کند و اگر این کار را نکند انگار کلّ رسالتش را ابلاغ نکرده است و در این ابلاغ نباید بترسد زیرا خداوند او را محفوظ می دارد.
« وَاللّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللّهَ لاَ یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ ». و خدا تو را تا پایان رسالتت از هر گونه خطری مصون می دارد و خدا قوم کافر را هدایت نمی بخشد.
«قُلْ یَا أَهْلَ الْکِتَابِ».از لحاظ قواعد زبان عربی تمام جاهائی که می توان دو جمله را به یکدیگر عطف کرد؛ چه جملاتی که باید واو عطف در بین آنها بیاید و چه جملاتی که برای عطف نیاز به واو عطف ندارند، با استدلال قاطع و نمونه و شواهد فراوان در علم بلاغه، تنظیم و تعیین شده است. در این جا مابین این جمله و جمله ی قبل، با حرف عطف واو، ارتباط برقرار نشده است و آن به این دلیل است:یکی از صوری که مجاز هستیم حرف عطف بکار نبریم این است که اتصال کامل بین جمله اول و جمله دوم برقرار باشد به نحوی که جمله دوم، به عبارت دیگر، عین جمله اول باشد. « مَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ » (مائده 67) چه بگویم؟ بگو :
« قُلْ یَا أَهْلَ الْکِتَابِ لَسْتُمْ عَلَى شَیْءٍ حَتَّىَ تُقِیمُواْ التَّوْرَاةَ وَالإِنجِیلَ وَمَا أُنزِلَ إِلَیْکُم مِّن رَّبِّکُمْ »(مائده 68)
ای اهل کتاب شما بر هیچ اساس و بنیادی نیستید مگر اینکه تورات و انجیل و "ما انزل الیکم من ربک" که همان قرآن است را اجرا کنید."و لیزیدن کثیراً منهم ما انزل الیک من ربک طغیاناً و کفراً" ای پیامبر فکر نکنی بعد از اینکه تو اعلام نمودی و تبلیغ کردی، همه ی آنها امر تو را می پذیرند؛ چونکه خیلی از مسائلی که از طرف خدایت بر تو نازل شده است موجب ازدیاد طغیان و کفر آنها می شود."فلا تأس علی القوم الکافرین"پس تو هم به نسبت موضع قوم کافرین، متأسف مباش.
« یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ وَ إِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللّهَ لاَ یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ »
اى پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است، کاملاً (به مردم) برسان! و اگر نکنى، رسالت او را انجام ندادهاى! خداوند تو را از (خطرات احتمالى) مردم، نگاه مىدارد؛ و خداوند، جمعیّت کافران (لجوج) را هدایت نمىکند. سوره مائده آیه 67 : « یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ وَ إِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللّهَ لاَ یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ »
ترجمه : اى پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است، کاملاً (به مردم) برسان! و اگر نکنى، رسالت او را انجام ندادهاى! خداوند تو را از (خطرات احتمالى) مردم، نگاه مىدارد؛ و خداوند، جمعیّت کافران (لجوج) را هدایت نمىکند. ۳ نکته را در ابتدا باید تذکر داد : ۱- ابلاغی که در این آیه شریفه دستور به بیانش، شده است ، از نظر اهمیت ، مساوی یا باارزش تر از 23 سال نبوت پیامبر است زیرا در آیه بیان شده : اگر این کار صورت نگیرد، انگار که پیامبر در طول این 23 سال هیچ انجام نداده چراکه نیاورده فَمَا بَلَّغْتَ هذَا التّبْلیغ ، بلکه آورده رسالتت را به پایان نرسانده ای « وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ » ۲- این تبلیغ هرچه که بود ، در دل پیامبر ایجاد دلهره هایی نموده ، تا آنجاکه خداوند وعده ایمنی از آن ترس را ، به پیامبر (ص) اعلام میدارد « وَاللّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ » ۳- در آیه آمده « أُنزِلَ » که فعل ماضی است و معلوم مینماید مطلبی نازل شده بود(مدتی قبل از نزول این آیه) و پیامبر(ص) اعلان آن را مدتی به تأخیر انداخته بودند، تا روز مناسبی از سوی خداوند اعلام گردد، که سرانجام، زمان موعود فرا رسید و با فِعل امر « بَلِّغْ » بیان گشت، بلکه در آیه اخطاری بیان شد که، ای پیامبر اگر این مأموریت را انجام ندهی در واقع به رسالتت عمل ننموده ای در حالیکه در سایر آیات که در مناسبتهای مهم دیگر نازل شده بودند دستورات، بسیار مُلایمتر بیان میشد یا علی(ع) دو شنبه 30 / 6 / 1392برچسب:, :: 18:31 :: نويسنده : محمدحسین
گزیده خطبه غدیرمتن عربیاَلْحَمْدُلِلَّهِ الَّذى عَلا فى تَوَحُّدِهِ وَدَنا فى تَفَرُّدِهِ وَجَلَّ فى سُلْطانِهِ وَعَظُمَ فى اَرْكانِهِ، وَاَحاطَ بِكُلِّ شَىْءٍ عِلْماً وَ هُوَ فى مَكانِهِ وَ قَهَرَ جَميعَ الْخَلْقِ بِقُدْرَتِهِ وَ بُرْهانِهِ، حَميداً لَمْ يَزَلْ، مَحْموداً لايَزالُ (وَ مَجيداً لايَزولُ، وَمُبْدِئاً وَمُعيداً وَ كُلُّ أَمْرٍ إِلَيْهِ يَعُودُ). ا••بارِئُ الْمَسْمُوكاتِ وَداحِى الْمَدْحُوّاتِ وَجَبّارُالْأَرَضينَ وَالسّماواتِ، قُدُّوسٌ سُبُّوحٌ، رَبُّ الْمَلائكَةِ وَالرُّوحِ، مُتَفَضِّلٌ عَلى جَميعِ مَنْ بَرَأَهُ، مُتَطَوِّلٌ عَلى جَميعِ مَنْ أَنْشَأَهُ يَلْحَظُ كُلَّ عَيْنٍ وَالْعُيُونُ لاتَراهُ. كَريمٌ حَليمٌ ذُوأَناتٍ، قَدْ وَسِعَ كُلَّ شَىْءٍ رَحْمَتُهُ وَ مَنَّ عَلَيْهِمْ بِنِعْمَتِهِ. ترجمهستايش خداى راسزاست كه در يگانگىاش بلند مرتبه و در تنهايىاش به آفريدگان نزديك است؛ سلطنتش پرجلال و در اركان آفرينشاش بزرگ است. بآنكه مكان گيرد و جابه جا شود، بر همه چيز احاطه دارد و بر تمامى آفريدگان به قدرت و برهان خود چيره است.همواره ستوده بوده و خواهد بود و مجد و بزرگىِ او را پايانى نيست. آغاز و انجام از او و برگشت تمامى امور به سوى اوست. اوست آفريننده آسمانها و گستراننده زمينها و حكمران آنها. دور و منزه از خصايص آفريدههاست و در منزهبودن خود نيز از تقديس همگان برتر است. هموست پروردگار فرشتگان و روح؛ افزونىبخش آفريدهها و نعمت ده ايجاد شدههاست. به يك نيم نگاه ديدهها را ببيند و ديدهها هرگز او را نبينند. كريم و بردبار و شكيباست. رحمتاش جهانشمول است و عطايش منّتگذار. رخداد غدير خماز آغاز ذی القعده سال دهم هجری که مقارن با آخرین سال زندگانی پیامبر بود به تمام مناطق مسلمان نشین و طوائف و قبائل مسلمان عربستان خبر داد كه وی در این ماه به مكه معظمه خواهد رفت و مراسم عمره و حج را به جای خواهد آورد و بدین ترتیب بزرگترین اجتماع مسلمانان شکل گرفت، که معروف به حجةالوداع است .با پايان حج محمد به سرعت دستور حركت جهت اجتماع در غدير خم را دادند حتی دوازده هزار از اهل يمن - كه برای رفتن به وطن خود بايد مسير ديگری را میرفتند - به دستور او با كاروان مسلمانان همراه شدند :در ميان راه مكه و مدينه در غدير خم، آیه قرآن نازل گرديد ای پيامبر! آن چه را از سوی پروردگارت بر تو نازل شده (به مردم) برسان. اگر اين كار را نكنی، رسالت الهی را به انجام نرساندهای و خداوند از مردم نگاهات خواهد داشت. دو شنبه 30 / 6 / 1392برچسب:, :: 18:9 :: نويسنده : محمدحسین
آیا حضرت علی علیه السلام معتقد به امامت خویش بودند؟يكي از شبهاتي كه وهابيها دایم آن را بر زبان ميآوردند، اين است كه حضرت علی علیه السلام خودش را امام نمي دانسته است، چرا شما شيعيان، كاسههاي داغتر از آش شدهايد و ادعاي امامت آن حضرت را ميكنيد؟
در جواب ميگوييم: مطرح كردن چنين شبهاتي، نشان گر جهل و عدم آگاهي آنها به روايات و سيره امير المومنين عليه السلام است. اگر آنها به خودشان زحمت ميدادند و كمي تحقيق ميكردند، هرگز چنين شبههای را مطرح نميكردند. از آنجايي كه وهابيها بيشتر نهج البلاغه را معيار و ملاك قرار دادهاند، ما به اختصار به چند روايت از كتابهای اهل سنت و از نهج البلاغه، بسنده ميكنيم.
1ـ ولايت ويژه آل محمّد (صلی الله علیه و آله و سلم) است
بعد از آن كه صحابه رسول خدا بر عثمان شوريده و او را كشتند و با حضرت علی علیه السلام بيعت كردند، امام خطبه خواندند و در بخشي از آن فرمودند: لا يُقَاسُ بِآلِ مُحَمَّد ( صلي الله عليه وآله وسلم ) مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ أَحَدٌ وَ لا يُسَوَّى بِهِمْ مَنْ جَرَتْ نِعْمَتُهُمْ عَلَيْهِ أَبَداً هُمْ أَسَاسُ الدِّينِ وَ عِمَادُ الْيَقِينِ إِلَيْهِمْ يَفِيءُ الْغَالِي وَ بِهِمْ يُلْحَقُ التَّالِي وَ لَهُمْ خَصَائِصُ حَقِّ الْوِلايَةِ وَ فِيهِمُ الْوَصِيَّةُ وَ الْوِرَاثَةُ . كسى را با خاندان رسالت عترت پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نمي شود مقايسه كرد، و آنان كه پرورده نعمت هدايت اهل بيت پيامبرند با آنان برابر نخواهند بود. عترت پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) اساس دين، و ستون هاى استوار يقين مي باشند، شتاب كننده، بايد به آنان باز گردد، و عقب مانده، بايد به آنان بپيوندد . ولايت حق مسلم آل محمد است ، و اين ها وصى و وارث رسول اكرم صلی الله علیه و آله و سلم هستند . 2 . الآن حق به حقدار رسيد. الْآنَ إِذْ رَجَعَ الْحَقُّ إِلَى أَهْلِهِ وَ نُقِلَ إِلَى مُنْتَقَلِهِ. نهج البلاغة عبده،ج1،ص30. نهج البلاغة( صبحي الصالح )،الخطبة2،ص47. شرح نهج البلاغة ابن أبي الحديد،ج1،ص139. ينابيع المودة،قندوزي حنفي،ج3،ص449. و هم اكنون با قبول ولايت من، حق به حق دار رسيد، و حقيقت به جايگاه اصلي خود منتقل گشت. يعني تا به حال، حق مرا غصب كرده بوديد و به كساني داده بوديد كه حقشان نبود و لياقت اين مقام را نداشتند. 3 ـ على خلافت را حق مسلم خويش مى دانست و در خطبه 6 نهج البلاغه مى فرمايد: فَوَاللَّهِ مَا زِلْتُ مَدْفُوعاً عَنْ حَقِّي مُسْتَأْثَراً عَلَيَّ مُنْذُ قَبَضَ اللَّهُ نَبِيَّهُ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ حَتَّى يَوْمِ النَّاسِ هَذَا . به خدا سوگند مرا همواره از حق خويش محروم ساختند و از هنگام وفات رسول خدا تا امروز حق مرا باز داشتند . 4 . علي عليه السلام خلفاء را غاصب ميداند : روايت بسياري از زبان حضرت علی علیه السلام موجود است كه ميفرمايد: " خلافت را از من غصب كردند " . آن حضرت در نامهاي به برادرش عقيل مينويسد: قَدْ أَجْمَعُوا عَلَى حَرْبِي كَإِجْمَاعِهِمْ عَلَى حَرْبِ رَسُولِ اللَّهِ ص قَبْلِي فَجَزَتْ قُرَيْشاً عَنِّي الْجَوَازِي فَقَدْ قَطَعُوا رَحِمِي وَ سَلَبُونِي سُلْطَانَ ابْنِ أُمِّي. همانا آنان ( قريش ) در جنگ با من متّحد شدند آن گونه كه پيش از من در نبرد با رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) هماهنگ بودند ، خدا قريش را به كيفر زشتى هايشان عذاب كند ، آن ها پيوند خويشاوندى مرا بُريدند ، و حكومت فرزند مادرم پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) را از من ربودند . نهج البلاغة ، نامه 36 . و در روايت ديگر ميفرمايد : اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْتَعْدِيكَ عَلَى قُرَيْش وَ مَنْ أَعَانَهُمْ فَإِنَّهُمْ قَطَعُوا رَحِمِي وَ صَغَّرُوا عَظِيمَ مَنْزِلَتِيَ وَ أَجْمَعُوا عَلَى مُنَازَعَتِي أَمْراً هُوَ لِي . نهج البلاغه ، خطبه 172 و شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد ، ج 4، ص104. بار خدايا از قريش و تمامى كسانى كه ياريشان كردند به پيشگاه تو شكايت مى كنم ؛ زيرا قريش پيوند خويشاوندى مرا قطع كردند و مقام و منزلت بزرگ مرا كوچك شمردند و در ربودن حقي كه براي من بود ، با يكديگر هم داستان شدند . ابن قتيبه مينويسد : أخذتم هذا الأمر من الأنصار ، واحتججتم عليهم بالقرابة من النبي صلى الله عليه وسلم ، وتأخذونه منا أهل البيت غصبا ؟ الامامة والسياسة بتحقيق الزيني، ج 1، ص 18. شما اين امر را (خلافت را ) از نصار گرفتيد و در مقابل آنها احتجاج به خويشاوندي با پيامبر كرديد ؛ اما همان را از ما اهل بيت غاصبانه گرفتيد . اگر قرار باشد مسأله خلافت منوط به خويشاوندي باشد ، ما اهل بيت از همه شما به پيامبر نزديكتر هستيم . همچنين ابن أبي الحديد مينويسد : اللهم أخز قريشا فإنّها منعتني حقى ، وغصبتني أمرى . شرح نهج البلاغة ، ابن أبي الحديد ، ج9 ، ص306 . خداوندا ! قريش را ذليل و خوار فرما ؛ چون آنان حقم را گرفتند و حقم را غصب كردند . فجزى قريشا عنى الجوازى ، فإنهم ظلموني حقى ، واغتصبوني سلطان ابن أمي. [خداوندا ] قريش را كه به من ظلم و حقم را غصب كردند ، مجازات كن . آنان فرماندهي و امامت فرزند مادرم را به ناحق گرفتند . شرح نهج البلاغة ، ج 9 ، ص306. و در روايت ديگري ميفرمايد : أما بعد فإنه لما قبض الله نبيه صلى الله عليه وآله وسلم قلنا نحن أهله وورثته وعترته وأولياؤه دون الناس ، لا ينازعنا سلطانه أحد ، ولا يطمع في حقنا طامع ، إذ انبرى لنا قومنا ، فغصبونا سلطان نبينا ، فصارت الامرة لغيرنا وصرنا سوقة يطمع فينا الضعيف ، ويتعزز علينا الذليل ، فبكت الأعين منا بذلك ، وخشنت الصدور ، وجزعت النفوس . وأيم الله ، لولا مخافة الفرقة بين المسلمين ، وأن يعود الكفر ويبور الدين لكنا على غير ما كنا لهم عليه . شرح نهج البلاغة ، ج 1 ، ص 308 و 307 . چون رسول خدا از اين دنيا رخت بر بست ، گفتم : ما خاندان او و عترت و وارثان او هستيم نه ديگران ، و در امر جانشين وي ، كسي را ياراي جنگيدن با ما نيست ، و هيچ كس نبايد در آن چه حق ما است طمع ورزد ؛ اما پس از آن كه خويشان و نزديكان ما از ما دور شدند ، جانشيني پيامبر را غصب كردند و سر رشته امور به دست ديگري افتاد و آن گونه ضعيف شديم كه هر كسي درباره حق ما طمع ميكرد و آدمهاي پست و ذليل ، عزت فروشي ميكردند ؛ چشمان ما اشك ريز شد و سينهها خشن گرديد و نالهها بلند شد . قسم به خدا كه اگر ترس از دو دستگي و اختلاف بين مسلمانان نبود ، و اين كه كفار مسلط شوند و دين نابود شود ، به گونه ديگري رفتار ميكردم . ابن عبد البر در الاستيعاب ، روايت را اينگونه نقل ميكند : لما خرج طلحة والزبير كتبت أم الفضل بنت الحارث إلى علي بخروجهم فقال علي [ عليه السلام ] العجب لطلحة والزبير إن الله عز وجل لما قبض رسوله صلى الله عليه وسلم قلنا نحن أهله وأولياؤه لا ينازعنا سلطانه أحد فأبى علينا قومنا فولوا غيرنا وأيم الله لولا مخافة الفرقة وأن يعود الكفر ويبوء الدين لغيرنا فصبرنا على بعض الألم ثم لم نر بحمد الله إلا خيرا ثم وثب الناس على عثمان فقتلوه ثم بايعوني ولم استكره أحدا وبايعني طلحة والزبير ولم يصبرا شهرا كاملا حتى خرجا إلى العراق ناكثين اللهم فخذهما بفتنتهما للمسلمين . الاستيعاب - ابن عبد البر - ج 2 - ص 497 – 498 . پس از آن كه طلحه و زبير عهد شكني كردند و به گروه دشمنان حضرت علي (عليه السلام) پيوستند ، ام الفضل دختر حارث نامهاي به حضرت علي عليه السلام نوشت و آن حضرت را آگاه كرد . حضرت علي عليه السلام فرمود : از طلحه و زبير تعجب ميكنم ؛ زيرا پس از وفات پيامبر خدا ( صلي الله عليه وآله وسلم ) گفتيم : ما خاندان و سر پرست امور هستيم ، و كسي نبايد در اين امر با ما مخالفت كند ؛ ولي خويشان ما سر پيچي و كوتاهي كردند و ديگران را بر ما ترجيح دادند ، به خدا قسم كه اگر ترس از تفرقه مسلمانان و بازگشت كفّار و نابود شدن دين نبود طوري ديگري برخورد مي كرديم . بر سختيها صبر كرديم كه به لطف خدا براي خير بود . 5 ـ اعراض مردم براى على (ع) غير قابل باور بود و در نامه خود به مردم مصر مى نويسد : فَوَاللَّهِ مَا كَانَ يُلْقَى فِي رُوعِي وَ لا يَخْطُرُ بِبَالِي أَنَّ الْعَرَبَ تُزْعِجُ هَذَا الْأَمْرَ مِنْ بَعْدِهِ ص عَنْ أَهْلِ بَيْتِهِ وَ لا أَنَّهُمْ مُنَحُّوهُ عَنِّي مِنْ بَعْدِهِ فَمَا رَاعَنِي إِلَّا انْثِيَالُ النَّاسِ عَلَى فُلَان يُبَايِعُونَهُ فَأَمْسَكْتُ يَدِي حَتَّى رَأَيْتُ رَاجِعَةَ النَّاسِ قَدْ رَجَعَتْ عَنِ الْإِسْلَامِ يَدْعُونَ إِلَى مَحْقِ دَيْنِ مُحَمَّد ص فَخَشِيتُ إِنْ لَمْ أَنْصُرِ الْإِسْلَامَ وَ أَهْلَهُ أَنْ أَرَى فِيهِ ثَلْماً أَوْ هَدْماً تَكُونُ الْمُصِيبَةُ بِهِ عَلَيَّ أَعْظَمَ مِنْ فَوْتِ وِلايَتِكُمُ الَّتِي إِنَّمَا هِيَ مَتَاعُ أَيَّام قَلَائِلَ يَزُولُ مِنْهَا مَا كَانَ كَمَا يَزُولُ السَّرَابُ أَوْ كَمَا يَتَقَشَّعُ السَّحَابُ فَنَهَضْتُ فِي تِلْكَ الْأَحْدَاثِ حَتَّى زَاحَ الْبَاطِلُ وَ زَهَقَ وَ اطْمَأَنَّ الدِّينُ وَ تَنَهْنَهَ نهج البلاغة ، نامه شماره 62 ، كتابه إلى أهل مصر مع مالك الأشتر لمّا ولاه إمارتها ، شرح نهج البلاغه ، ابن أبي الحديد ، ج 6 ، ص95 و ج17 ، ص151 و الإمامة والسياسة ، ابن قتيبه الدينوري ، ج 1 ، ص133 بتحقيق الدكتور طه الزيني ، ط مؤسسة الحلبي القاهرة . به خدا سوگند باور نمى كردم و به ذهنم خطور نمى كرد كه ملت عرب اين چنين به توصيه هاى رسول اكرم پشت و پا زده و خلافت را از خاندان رسالت دور سازد ، تنها نگرانى من ، روى آوردن بدون حساب مردم به طرف اولی بود ؛ ولى من زير بار اين چنين بيعتى كه شاخصه هاى دينى نداشت نرفتم ، تا آن جا كه ديدم گروهى ، از اسلام برگشته و براى نابودى دين محمد ( صلى الله عليه وآله وسلم ) كمر همت بسته اند و ترسيدم اگر به يارى اسلام و مسلمانان بر نخيزم ، بايد شاهد رخنه جبران ناپذيرى در دين باشم و يا نابودى آن را نظاره كنم ، كه اين مصيبت بر من دشوارتر از رها كردن حكومت بر شماست كه كالاى چند روزه دنياست ، و به زودى ايّام آن مى گذرد چنان كه سراب ناپديد شود ، و يا چونان پاره هاى ابر كه زود پراكنده مى گردد. پس در ميان آن همه آشوب و غوغا بپا خواستم تا آن كه باطل از ميان رفت ، و دين استقرار يافته و آرام شد . یک شنبه 29 / 6 / 1392برچسب:, :: 17:51 :: نويسنده : محمدحسین
بسم الله الرحمن الرحیم یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرِینَ (مائده ۶۷) اى پیامبر! آنچه را از سوى پروردگارت به تو نازل شده است (در مورد ولایت و جانشینى حضرت على) اعلام کن واگر چنین نکنى، رسالت الهى را نرسانده اى و (بدان که) خداوند تو را از (شرّ) مردم (و کسانى که تحمّل شنیدن این پیام مهم را ندارند) حفظ مى کند. همانا خداوند گروه کافران را هدایت نمى کند. تفسیر نور (حجت الاسلام و المسلمین قرائتى) نکته ها: این آیه به دلایلى که خواهد آمد مربوط به جانشینى حضرت على علیه السلام و نصب او به ولایت در غدیر خم به هنگام برگشت پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله از سفر حج در سال دهم هجرى است. جالب اینکه این آیه در میان دو آیه اى قرار گرفته که مربوط به اقامه کتاب آسمانى است و شاید اشاره به این باشد که میان رهبر معصوم و اقامه ى کتاب آسمانى، پیوند محکمى برقرار است. آرى، امام است که مى تواند کتاب آسمانى را به پا دارد و این کتاب خداست که مى تواند امام واقعى را معرّفى کند. همه ى مفسّران شیعه به اتکاى روایات اهل بیت علیهم السلام و نیز بعضى از مفسّران اهل سنت به عنوان یکى از مصادیق، آیه را مربوط به نصب حضرت على علیه السلام در غدیر خم به ولایت و امامت دانسته اند.(۱) جالب آنکه صاحب تفسیر المنار از مسند احمد و ترمذى و نسائى و ابن ماجه، حدیثِ «مَن کنتُ مولاه فعلىّ مولاه» را با سند صحیح و موثّق بیان کرده است و سپس با دو جمله به خیال خود در آن تشکیک نموده است: اوّل اینکه مراد از ولایت، دوستى است. (غافل از آنکه دوستى نیاز به بیعت گرفتن و تبریک گفتن و آن همه تشریفات در غدیر خم نداشت) دوّم آنکه اگر حضرت على علیه السلام امام و رهبر بعد از رسول اکرم صلى الله علیه وآله بود، چرا فریاد نزد و ماجراى نصب خود را در غدیر نگفت؟! (غافل از آنکه در سراسر نهج البلاغه و کلمات حضرت على علیه السلام ناله ها و فریادها مطرح است، ولى صاحب المنار گویا آن ناله ها و فریادها را نشنیده است.(۲) در تمام قرآن تنها در این آیه است که پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله نسبت به کتمان پیام، تهدید شده که اگر نگویى، تمام آنچه را که در ۲۳ سال رسالت گفته اى هدر مى رود. پس باید دید چه پیام مهمى است که این گونه بیان مى شود؟ پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله به حضرت على علیه السلام فرمود: «لو لمابلغ ما اُمرت به من ولایتک لحبط عملى» اگر آنچه درباره ولایت تو است به مردم نرسانم تمام اعمال من محو مى شود.(۳) در این آیه چند نکته است که جهت گیرى محتوایى آن را روشن مى کند: ۱- سوره مائده، در اواخر عمر شریف پیامبر نازل شده است. ۲- در این آیه، بجاى «یا أیّها النّبى»، تعبیر «یا أیّها الرّسول» آمده است، که نشانه ى یک رسالت مهم است. ۳- به جاى فرمان «أبلغ»، فرمان «بَلّغ» آمده که نشانه ى ابلاغ قطعى و رسمى و مهم است. ۴- پیامبر نسبت به نرساندن یک پیام مهم تهدید شده که اگر نگوید، همه ى زحماتش به هدر مى رود. ۵ – رسول خدا صلى الله علیه وآله از عواقب کارى هراس دارد که خداوند او را دلدارى مى دهد که ما تو را از شر مردم نگه مى داریم. ۶- پیامبر، از جان خود نمى ترسد. زیرا در روزگار تنهایى که با بتها مبارزه مى کرد و در جنگها که با مشرکین درگیرى نظامى داشت، از خطرها نمى ترسید. (در حالى که سنگباران مى شد، و یارانش شکنجه مى شدند، حالا در اواخر عمر و در میان این همه یار بترسد؟!) ۷- در آیه، پیامى است که به لحاظ اهمیّت، با همه پیام هاى دوران نبوّت و رسالت، برابر است که اگر این پیام به مردم نرسد، گویا همه ى پیام ها محو مى شود. ۸ – محتواى پیام، باید مسأله اى اساسى باشد، وگرنه در مسائل جزئى و فردى، این همه تهدید و دلدارى لازم نیست. ۹- پیام آیه، مربوط به توحید و نبوّت و معاد نیست، چون این اصول، در روزهاى اوّل بعثت در مکّه بیان شده و نیازى به این همه سفارش در اواخر عمر آن حضرت ندارد. ۱۰- پیام آیه، مربوط به نماز، روزه، حج، زکات، خمس وجهاد هم نیست، چون اینها در طول ۲۳ سال دعوت پیامبر بیان شده و مردم نیز به آن عمل کرده اند و هراسى در کار نبوده است. پس، محتواى این پیام مهم که در اواخر عمر شریف پیامبرصلى الله علیه وآله نازل شده چیست؟ روایات بسیارى از شیعه و سنّى، ما را از تحیّر نجات داده و راه را نشان مى دهد. روایات مى گوید: آیه مربوط به هجدهم ذی حجه سال دهم هجرى در سفر حجةالوداع پیامبر اسلام است، که آن حضرت در بازگشت به سوى مدینه، در مکانى به نام «غدیر خم» به امر الهى فرمان توقّف داد و همه در این منطقه جمع شدند. مکانى که هم آب و درخت داشت و در گرماى حجاز، کارساز بود و هم محلّ جداشدن کاروان هاى زائران مکّه بود و اهل یمن، عراق، شام، مدینه و حبشه از هم جدا مى شدند. در آنجا، پیامبر خدا در میان انبوه یاران، بر فراز منبرى از جهاز شتران قرار گرفت و خطبه اى طولانى خواند. ابتداى خطبه، توحید، نبوّت و معاد بود که تازگى نداشت. سخن تازه از آنجا بود که پیامبر، خبر از رحلت خود داد و نظر مسلمانان را نسبت به خود جویا شد. همه نسبت به کرامت و عظمت و خدمت و رسالت او در حد اعلا اقرار کردند. وقتى مطمئن شد که صدایش به همه ى مردم، در چهار طرف مى رسد، پیام مهم خود را نسبت به آینده بیان کرد. و فرمود: «من کنت مولاه فهذا علىّ مولاه» هر که من مولاى اویم، این علىّ مولاى اوست و بدین وسیله جانشینى حضرت على علیه السلام را براى پس از خود به صراحت اعلام داشت. امّا پس از وفاتش، وقتى حضرت زهراعلیها السلام به در خانه هاى مردم مى رفت و مى گفت: مگر نبودید و نشنیدید که رسول خدا در غدیر خم چه فرمود؟ مى گفتند: ما در غدیر خم، در فاصله دورى بودیم و صداى پیامبر را نمى شنیدیم!! اللّه اکبر از کتمان، از ترس، از بى وفایى و از دروغ گفتن به دختر پیامبر خدا. آرى، مردم با دو شاهد، حقّ خود را مى گیرند، ولى حضرت على علیه السلام با وجود دهها هزار شاهد، نتوانست حقّ خود را بگیرد. امان از حبّ دنیا، حسادت و کینه هاى بدر و خیبر و حنین که نسبت به حضرت علىّ علیه السلام در دل داشتند. امام باقرعلیه السلام فرمودند: «بُنى الاسلام على خمس على الصلاة و الزّکاة و الصوم و الحج و الولایة و لم یناد بشىء کما نودى بالولایة فاخذ النّاس باربع و ترکوا هذه»، اسلام بر پنج چیز استوار است: بر نماز، زکات، روزه، زکات و ولایت اهل بیت و چیزى به اندازه ى ولایت مورد توجّه نبود، امّا مردم چهارتاى آن را پذیرفتند و ولایت را ترک کردند!(۴) امام رضا علیه السلام فرمود: بعد از نزول این آیه که خداوند ضامن حفظ رسول اکرم صلى الله علیه وآله شد، «واللَّه یعصمک من النّاس» پیامبر هر نوع تقیّه را از خود دور کرد.(۵)
پیام ها: ۱- نوع خطاب، باید با نوع هدف، هماهنگ باشد. چون هدف، رسالت و پیام رسانى است، خطاب هم «یا أیّها الرّسول» است. ۲- انتخاب رهبر اسلامى (امام معصوم) باید از سوى خداوند باشد. «بلّغ ما انزل الیک من ربّک» ۳- گاهى ابلاغ پیام الهى باید در حضور مردم و مراسم عمومى و با بیعت گرفتن باشد، ابلاغ ولایت با سخن کافى نیست، بلکه باید با عمل باشد. «و ان لم تفعل» به جاى «ان لم تبلغ» ۴- احکام و پیام هاى الهى، همه در یک سطح نیست. گاهى کتمان یک حقیقت، با کتمان تمام حقایق برابر است. «و ان لم تفعل فما بلّغتَ رسالته» ۵ – اگر رهبرى صحیح نباشد، مکتب نابود و امّت گمراه مى شود. «فمابلّغتَ رسالته» ۶- رکن اصلى اسلام، امامت و حکومت است. «وان لمتفعل فما بلّغتَ رسالته» ۷- انکار ولایت، نوعى کفر است. «انّ اللّه لایهدى القوم الکافرین» ۸ – عنصر زمان و مکان، دو اصل مهم در تبلیغ است. (با توجّه به اینکه این آیه در هجدهم ذى الحجّه و در محل جدا شدن کاروان هاى حج نازل شد) منابع : ۱) تفاسیر کبیر فخررازى و المنار. ۲) این سطرها را در شب شهادت حضرت علىعلیه السلام، نیمه شب ۲۱ ماه رمضان ۱۳۸۰ نوشتم. ۳) تفسیر نورالثقلین وامالى صدوق،ص۴۰۰. ۴) کافى، ج۲، ص۱۸. ۵) تفسیر نورالثقلین و عیون اخبارالرضا، ج۲، ص۱۳۰.
|
|||||
![]() |